ممکنه تا به الان در زندگی هر کدوم از ما پیش اومده باشه که دلمون بخواد همزمان حوزه های مختلفی رو به پیش بریم. هیجانی وصف نشدنی که حتی اجازه نمیده هیچ کدوم از شاخه های انتخابیمون رو به پیش ببریم!
داستان از جایی شروع میشه که یه جمعیت کوچکی از انسان ها توهم بی انگیزه و دمدمی مزاج بودن داشتند. این توهم توسط تمام افراد زندگیشون همیشه تایید میشده و عامل کمبود اعتماد به نفس بوده. تا اینکه روی این قضیه بررسی میشه و متوجه میشن یک بخشی از انسان ها تمایل شدیدی به یادگیری چیز های جدید و اطلاعات داشتن توی حوزه های مختلف دارند. دقیقا نقطه مقابل تخصص گرایی!
این افراد که به چند پتانسیلی معروف هستند اکثرا ادامه دادن یک کار مستمر براشون سخت و طاقت فرساست و یکی از مهم ترین چالش های زندگیشون کنترل هیجان یادگیری چیز های جدید و جلوگیری کردن از ناقص تموم کردن یک کار هست.
چند پتانسیلی کیست؟ #
انسان های چند پتانسیلی زیادی رو در طول تاریخ مشاهده کردیم که برای همیشه اسم اون افراد توی ذهن ما باقی خواهد موند. اگر به گذشته نگاه بکنیم افراد خیلی زیادی رو توی تاریخ داشتیم که همزمان ریاضی دان-فیزیکدان-منجم-پزشک و ... بودند. این افراد علامه های زمان خودشون شناخته میشدند. از دیدگاه مردم اون سال ها افرادی که اطلاعات زیادی تو حوزه های مختلفی داشتند دانشمند محسوب میشدند. مردم عادی برای این افراد احترام خیلی زیادی قائل بودند. این افراد چند پتانسیلی های زمان خودشون بودند.
اما در دنیای حاضر دیگه هیچکس برای افراد چند پتانسیلی مثل سابق ارزش قائل نیست. برای مثال هیچوقت شما فرزند خودتون رو به دست دکتری نمیدید که در کنار شغل دکتری به برنامه نویسی-طراحی لباس و ریاضیات محض میپردازه. ترجیحتون بر اینه که فرزندتون دست دکتر متخصصی باشه که تمام زندگیش رو صرف جراحی های مهم کرده و نه هیچ چیز دیگه ای !
سود و زیان چند پتانسیلی بودن چیست؟ #
زیان ها
- عدم تمرکز بر روی یک موضوع خاص
- ناتمام رها کردن صد و شاید هزاران کار مختلف
- عدم توانایی در داشتن شغل ثابت
- ناتوانی در پیوستن به شغل های دولتی ( به دلیل تکراری بودن کار به مدت ۳۰ سال )
- ایجاد توهم بی ارادگی در شخص
سود ها
- سازگاری بسیار سریع با محیط های ناشناس
- تمایل به یادگیری موضوعات کاملا نو و جدید بدون از دست دادن اعتماد به نفس ( بابت تازه کار بودن در حرفه جدید )
- مناسب شغل های مدیریتی ( به دلیل توانایی ارتباط برقرار کردن بین شغل های مختلف )
- اطلاعات کافی و شاید زیاد داشتن در اکثر زمینه ها
- یادگیری بسیار سریع موضوعات مختلف
- یادگیری موضوعات مختلف و بی ربط
در دنیای حاضر افراد به سمت متخصص بودن در شاخه های مختلف میل پیدا کردند. متخصص بودن عامل استخدام شدن در شرکت های بسیار خوب و یا حتی بزرگ جهان هست. اما در صورتی که فردی متخصص در یک حوزه خاص نیاز به ایجاد بخش هایی از کار رو داشته باشه که هیچ تخصصی در اون ها نداره ناچارا باید با افراد دیگه هم در ارتباط باشه. این ارتباط اگر در زمان شروع پروژه اتفاق افتاده باشه احتمالا هزینه های بسیار زیادی رو متحمل شرکت میکنه.
چند پتانسیلی بودن کجا باعث ایجاد برتری عظیم نسبت به تخصص گرایی میشود؟ #
افراد چند پتانسیلی قابلیت این رو دارند تا موضوعات متخلف رو با هم پیوند بزنند. برای مثال اگر شما یک پزشک برنامه نویس باشید توانایی این رو دارید تا بتونید این موضوعات رو با هم ترکیب کنید و یک پیشرفت بزرگ در صنعت پزشکی ایجاد بکنید. یا اگر شما یک موزیسین و همچنین برنامه نویس هستید میتونید این سه تا حوزه رو با همدیگه ترکیب بکنید و کار هایی رو رقم بزنید که معمولا توسط افراد تخصص گرا به سختی ایجاد میشه.
همچنین مدیریت افراد چند پتانسیلی میتونه نکته بسیار مثبتی برای شرکت های مختلف باشه. زمانی که شما مدیر یک شرکت هستید و همزمان از کار برنامه نویس ها - متخصص های شبکه - متخصص های امنیت و ... سر در میارید باعث میشه تا بتونید هم تسلط بهتری بر روی افراد شرکت داشته باشید و همچنین بتونید بین کار کارمند ها ارتباط خیلی خوب و قوی ای برقرار کنید!
معرفی کتاب #
در صورتی که فکر میکنید شما هم یک چند پتانسیلی هستید و نیاز دارید تا اطلاعات خیلی خوب و قوی ای نسبت به این موضوع دریافت بکنید پیشنهاد میکنم کتاب همه چیز بودن بودن رو مطالعه بکنید. این کتاب اثر امیلی واپنیک هست و در حال حاضر با ترجمه آقای سعید دانشمندی در بازار موجود هست.